چه حالی میشه آدم وقتی یه هفته قبل واسه تولدت برنامه ریزی کرده و هی با خودش میگه چه جوری غافلگیرت کنه!
ولی یهو همه ی کاسه کوزه هاشو بهم بریزی! و یه تولد صوری (سوری؟) واست بگیرن.
بدجوری خورد تو ذوقم.
عب نداره. ساده تر از این حرفام که بخوام تلافی کنم.
خدایا چیکار کنم با این مهندس اهوازی؟!
خواستگاری کرده و نشناخته می گه تا حالا چقدر پول جمع کردی؟! آقا شاید من نخوام بعد ازدواج کار کنم. حتی اگه هم کار کنم واسه دل خودم باشه. اگه این حرفا رو نمی گفت سعی می کردم تلاشمو می کردم که پیمانی و بعد رسمی شم. و انتقالیمو بگیرم ولی ارزشش رو نداره. اون می خواد با کار من ازدواج کنه. نظرش محترم ولی منم کم ناامیدش نکردم. این جور آدما زن نمی خوان یه ماشین پول می خوان... احساس می کنم که با یه بچه طرفم.
خدا چقدر پولکی شدن این مردم! دوست داشتن سیری چند؟!
آی پسرا همتون اینجوری هستین؟؟؟؟
شاید.
نمی دونم همه شون اینجورین یا نه ؟ ولی به نظر من آقای مهندس شما هم منظوری نداشته ! باهاش حرف بزن ! بذار بفهمه که از حرفش خوشت نیومده ... همه مثه هم فکر نمی کنن ... بهش فرصت بیشتری بده !!!
می دونی تعجبم از اینه که من که لالایی بلدم چرا خودم خوابم نمی بره !!!!!!!
راستی ممنون که سر زدی ! خوشحال میشم دوباره سر بزنی ...